در این مقاله از ایکستراگیم سعی بر تعریف داستان بازی Alan Wake 2، ادامه ای بر انتشار اصلی بازی Alan Wake، یک بازی ترسناک و معمایی است که توسط استودیوی Remedy Entertainment توسعه یافته است می پردازیم. Alan Wake، که در سال ۲۰۱۰ برای کنسولهای بازی و کامپیوتر عرضه شد، داستان یک نویسنده به نام Alan Wake را دنبال میکند که در جستجوی همسر گمشدهاش به شهری عجیب و غریب به نام Bright Falls میرود. او متوجه میشود که داستانهایی که نوشته است، واقعیتی تاریک و خطرناک را دارند و باید با استفاده از چراغ و اسلحههای نوری، با موجودات ترسناکی که از داستانهایش خارج شدهاند، مقابله کند:
بازی Alan Wake 2 با شروع داستانی از کسی که به تازگی از دریاچه Culton خارج شده، آغاز میشود. این دریاچه، که به عنوان مکانی تاریک و مرموز شناخته میشود، بارها در داستانها به تصویر کشیده شده است. این فرد، که قبلاً به عنوان مامور نایتینگل در بازی اول حضور داشته، آخرین باری که دیده شد، توسط موجودیت تاریکی ربوده شد و احتمالاً این موجودیت از او به عنوان ابزاری برای اهداف خود استفاده میکند. وی که قبلاً مامور FBI بوده و پس از اخراج خود احساساتش را از دست داده بود، همانند آلن ناپدید شده بود. او پس از ۱۳ سال دوباره پیدا شده و با چند شخص تصادفی در جنگل برخورد میکند و سپس توسط فرقه Cult of the Tree ربوده و قربانی میشود.
در بازی اصلی، داستان از Earnest آغاز میشود، اما این بار نه به عنوان آلن ویک، بلکه در نقش ماموری از افبیآی به نام ساگا اندرسون (Saga Anderson) بازی میشود که با همکاری مامور دیگری به نام الکس کیسی (Alex Casey)، به دنبال حل یک معما هستند. هر دوی این شخصیتها داستانهای مهمی را در اطراف خود دارند. ساگا در نهایت متوجه میشود که با تور و اودین اندرسون، برادرانی راک استار که گروهشان Old Gods of Asgard نام دارد، فامیل بوده و الکس کیسی متوجه میشود که نامش شباهتی به کارآگاه خیالی معروف کتابهای الکس کیسی آلن ویک دارد.
این دو مامور به منظور تحقیق دربارهٔ یک قتل در شهر Bright Falls اعزام میشوند. همان لحظه که به محل میرسند، یک قتل دیگر، که جان نایتینگل را میگیرد، رخ میدهد. وقتی ساگا به داستان و جزئیات این قتلها پرداخته، متوجه میشود که قتل نایتینگل با سایر قتلها همخوانی دارد و نشان میدهد که فرقه Cult of the Tree در پشت قتلهای قبلی در سال ۲۰۱۰ بوده و این قتلها به عنوان بخشی از آیین آنها محسوب میشوند. تتوهای روی بدن آنها، نشانههایی از تلاش برای فرار، خفه شدن در آب و قلبی که کاملا از قفسه سینه هر دو بیرون کشیده شدهاند.
در حین تلاش برای پیدا کردن قاتل، این دو نفر یک دستنوشته را پیدا میکنند که توسط آلن نوشته شده و تمام حرکات آنها را توصیف میکند. شوکه شدن ما در داستان به اینجا ختم نشده، ساگا و کیسی هیچ ایدهای برای ادامه کار ندارند و تصمیم میگیرند همانطور که همیشه ادامه دهند و کار خود را ادامه دهند اما در قفسه سینه نایتینگل یک دستنوشته دیگر را پیدا میکنند که به جزئیات توضیح میدهد که چگونه او به قتل رسیده است. در کنار این موضوع، دستنوشتهها توضیح میدهند که نایتینگل ساگا را تسخیر کرده و به او با نام “تسخیر شده” اشاره میکند. داستان آنها را به سمت Bright Falls هدایت میکند و با کلانتر بریکر آشنا میشوند. اینک، سارا بریکر که قابل مشاهده نیست، جایگزین کلانتر بریکر در ماموریت تیم میشود.
در ادامهٔ صحنه، پس از پرتاب تیم بریکر به مکان تاریک و لمس یک دسته صفحات دستنوشته، داستان به جلو میرود. در این لحظه، ساگا مفهومی به نام “همپوشانی” را کشف میکند. این همپوشانی یک نوع دیگر از موجودیت است که شبیه به مکان تاریک است، اما به نظر میرسد از ادغام مکان تاریک و دنیای واقعی به وجود آمده است و نیاز به همکاری دو جهان برای ایجاد آن وجود دارد. واقعیت دنیای ما مربوط به داستانهای تاریک یا تاریخ یک مکان خاص و اثری که در مکان تاریک ایجاد شده، از مواردی است که برای ایجاد همپوشانی مورد استفاده قرار میگیرد. داستان نشان میدهد که قفسه سینهٔ رابرت نایتینگل در طی مراسمی بریده شده و این باعث ایجاد همپوشانی میشود که به دو جهان اجازه میدهد در آن مکان ادغام شوند.
هرچند به نظر میرسد که همپوشانی در دنیای واقعی وجود ندارد، اما برای دستیابی به آن، مراحل خاصی لازم است. به عنوان مثال، برای دسترسی به این همپوشانی، باید یک ورد را باز کنید و سپس قلب رابرت نایتینگل را از سوراخ عبور دهید. در داخل این همپوشانی، جنگلی سرسبز وجود دارد که ساگا در آن به دست نایتینگل گرفتار میشود و در این حالت، آنها با دیدن نمادهایی از زندگی نایتینگل، به تدریج بیشتر از وضعیت واقعی وی مطلع میشوند.
در مکان تاریک، نایتینگل سعی میکند آلن را پیدا کند، اما اعضای فرقه Cult of the Word او را مییابند و کشتند. سپس او به بیرون از دریاچه رها شده تا به دنبال کلید راز آلن بگردند که او در مقابل موجودیت تاریک سالها پیش از این استفاده کرده بود. آنچه که در ادامه رخ میدهد، یک گفتگوی کوتاه بین ساگا و آلن است که در آن به نظر میرسد هر دو طرف یکدیگر را میبینند، اما نمیتوانند تمام کلماتی که گفته میشود را بشنوند. این گفتگو به آلن کمک میکند تا برای اولین بار پس از ۱۳ سال از مکان تاریک خارج شده و به همراه دستنوشته به ساحل بازگردد.
ساگا سپس تصمیم میگیرد آلن را به پایگاه لژ بری فالز بازگرداند تا دربارهٔ اتفاقات جدید خود تصمیم بگیرد، زیرا هنوز نتوانسته با وضعیت جدید خود تطبیق بیابد. طبق صحبتهایشان، آلن به خاطر نمیآورد که صفحاتی که نوشته شدهاند از کتابی به نام “بازگشت” هستند.
این نام ممکن است برای برخی آشنا باشد زیرا همان کتابی است که آلن در بازی American Nightmare نوشته بود. با این حال، در حالی که عنوان کتاب یکسان است، نوشتههای آن متفاوت است. آلن تعدادی نسخه از “بازگشت” را نوشته است با امید به این که به دنیای واقعی بازگردانده شود، اما هیچکدام از آنها نتیجه موفقیتآمیزی نداشته و American Nightmare یکی از تلاشهای ناموفق بوده است. در این بازی، با وجود اینکه یک سیستم انتخاب شخص داریم، در ابتدا به داستان آلن میپردازیم و برای بدست آوردن کمی اطلاعات بیشتر، کنترل به آلن داده میشود تا بتوانیم اتفاقات را از دیدگاه او مشاهده کنیم.
داستان آلن آغاز میشود با بیدار شدن او در پشت صحنههای یک مصاحبه به نام In between with Mr. Door، جایی که مستر در (Mr. Door) به عنوان میزبان حضور دارد. این شخصیت اشارهای به بازیهای قبلی استودیو رمدی دارد، به ویژه بازی Control، و در واقعیت مصاحبه، او مجری یک برنامه تلویزیونی است. در داستان، آلن از خوابی که دارد و شخصیتی به نام مستر در که میتواند بین دنیاهای مختلف حرکت کند اشاره میکند، که این مفهوم به عنوان یکی از خوابهای دیلن در بازی مطرح شده و در تلاش برای رسیدن به مکان تاریک برای تمرکز خود در آن داستان است.
داستان ادامه مییابد که کتاب جدید آلن به نام “بازگشت” قرار است منتشر شود و این کتاب به عنوان دنبالهای بر “Departure” خواهد بود، که نظریه طولانیمدتی را تأیید میکند که آلن در تلاش است تا سفر قهرمان را به اتمام برساند. در این تئوری، مفهومی به نام “سفر قهرمان” وجود دارد که برای اولین بار توسط جوزف کمبل مطرح شده است و مشخص میکند که قهرمان باید چگونه مراحل خاصی را در یک داستان طی کند. در داستان آلن، این مراحل به صورت سه اکت اصلی مانند “Departure”، “Initiation” و “Return” یا به طور جزئیتر داستانهای “آلن ویک 1″، “آلن و” و داستان “ساگا” تقسیم میشوند. هرکدام از این اکتها دارای مراحل خاصی است که با داستانهای مختلف مطابقت دارد و در تلاش برای شکست دادن شرارها و نجات دنیایشان، قهرمانها از مهارتها و سلاحهای خود استفاده میکنند.
این نکته را مد نظر داشته باشید که American Nightmare به تنهایی یک رویداد کانونی نیست، اما قطعاً یکی از تلاشهای فراوان آلن برای فرار از مکان تاریک است که از کتاب Return بهره میبرد. آلن، قبل از اینکه متوجه شود به بخش Initiation نیاز دارد، در ساختمان شو به دنبال ماجراجویی میگردد و با Ahti ملاقات میکند، که همواره رمز و راز بوده و به طور غیرمنتظرهای همیشه در لحظات مهم ظاهر میشود. Ahti، مانند یک سرایدار واقعی، قدرتی خارقالعاده دارد و همواره در زمانی که آلن به او نیاز دارد، حاضر است به او کمک کند. او چند بار به آلن کمک کرده و او را به سمت راه صحیح هدایت کرده است، مثلاً وقتی به آلن میگوید که لامپ را از جعبه کفش بیاورد تا از آن استفاده کند.
آلن بعد از خروج از ساختمان با توماس زین ملاقات میکند، که به او میگوید چگونه مکان قتل را پیدا کند، زیرا این مکانها به او کمک میکنند تا فرار کند. اما در اینجا، همه چیز مبهم است و ما نمیدانیم که آیا داستان قابل درکی دارد یا خیر. همه رویدادهای مهم و مبارزات آلن در مکان تاریک رخ میدهند، اما قتلهایی که شاهد آنها هستیم، اتفاقات واقعی برای آلن هستند، حتی اگر ممکن است در دنیای واقعی اتفاق نیوفتاده باشند. وقتی در حال پیادهروی در نیویورک خیالی هستیم، با شخصی به نام الکس کیسی روبرو میشویم، اما او شخصیتی متفاوت دارد.
کیسی، فقط چند لحظه بعد از دیدار ما با او، به دست موجودیت تاریک میافتد، اما بعداً نه تنها زنده میماند، بلکه همچنان زنده است. قتلهایی که در تلاش برای حل آنها هستیم، واقعی به نظر میرسند، زیرا گزارشها و شواهد به آن اشاره دارند. اما ما نمیتوانیم کاملاً مطمئن باشیم که آیا همه اتفاقات با داستان واقعی آلن ارتباط دارند یا خیر. این گزارش در طول اتفاقات کنترل ساگا کشف شده است، که به طور طبیعی ما را به سوال میاندازد که چه ارتباطی با کتاب بازگشت دارد. اما این مسئله میتواند ناشی از کار آقای اسکرچ باشد. آلن قبلاً اشاره کرده بود که در زمان زندانی بودن در مکان تاریک، توسط موجودی به نام اسکرچ تسخیر و شکنجه شده است، که نقش بزرگتری در داستانهای آلن ویک ایفا میکند. هر دو فرقه، کلمه در داستان آلن و درخت در داستان ساگا، با هم متفاوت هستند، اما اگر اسکرچ رهبر فرقه کلمه باشد، زمانی که او در حال نوشتن بازگشت بوده، فرقه کلمه، الهام بخش فرقه درخت است.
همچنین مشابهتهایی بین فرقه کلمه و فرقهای که قبلاً ذکر شده است، وجود دارد. این مشابهتها باعث میشود این فرقهها در داستان آلن ویک گیج کننده باشند، زیرا روش کشتن مردم به یادگاری از مرگهای الکس کیسی است. در آنجا، قتلها در ایستگاه مترو رخ میدهد و به نظر میرسد این فرقه با به دام انداختن افراد در واگن مترو، افرادی را کشته و سپس آنها را به آتش کشیدهاند. وقتی آلن به داخل تونل مسدود میشود، یک صحنه قتلی را کشف میکند که به دنبال آن بود: قتل نایتینگل. این مکانهای قتل، همانطور که قبلاً از دیدگاه ساگا دیدیم، مکالماتی بین آلن و ساگا را دنبال میکنند. در پایان، آلن به آپارتمان خود بازمیگردد و آلیس را میبیند، که باعث به پایان رسیدن معرفی و مقدمه داستان بازی Alan Wake 2 میشود. در این بازی، بازیکن میتواند در دنیای واقعی به عنوان ساگا و در مکان تاریک به عنوان آلن حضور داشته باشد. این ترتیب اتفاقات بر اساس مکانیزم بازی انجام میشود، که در ابتدا به داستان آلن تمرکز دارد تا ماجرا را سر به سر کند.
در آخرین دیدار ما با آلن، او جسد خود را در اتاق نویسنده پیدا کرد، اما قبل از اینکه توسط یک حضور تاریک کنترل شود و در فصل بعدی دوباره به این اتاق برگردد. اکنون آلن دوباره در یک دوره زمانی گیر افتاده است، اما این بار با یک تفاوت مهم؛ او متوجه میشود که در یک الگوی حلزونی گیر افتاده است. در یک لوپ معمولی، یک رویداد به صورت تکراری و بدون تغییر رخ میدهد، اما در یک الگوی حلزونی، تغییرات کوچکی در طول زمان اتفاق میافتد که در نهایت به پایان جدیدی منجر میشود.
بازی American Nightmare یک لوپ بود، اما Alan Wake 2 یک الگوی حلزونی دارد. در این الگو، آلن ممکن است از مکانهای تکراری عبور کند و وظایف مشابهی را انجام دهد، اما هر بار که این مکانهای قتل را پیدا میکند و تجربه میکند، داستان تغییر میکند و آلن را به فرار نزدیکتر میکند.
اتاق نویسنده برای آلن یک مکان کلیدی است که به وی کمک میکند این اتفاقات را پیگیری کند. اینجا به عنوان مکانی به نام “مکان ذهن” توصیف شده است، اما ساختار آن با توجه به فعالیتهای آلن کمی تغییر کرده است.
آلن از تابلوی خود به عنوان راهی برای جمعآوری افکار برای داستانش استفاده میکند، زیرا به نظر میرسد او برخی از خاطرات خود را از دست داده و به برنامهریزی مراحل پیشنویس فعلی داستان خود میپردازد. همچنین آلن میتواند از تخته به عنوان ابزاری برای تغییر صحنهها در طول ورودش به قسمتهای مختلف مکان تاریک استفاده کند. این مکانیک جذاب به عنوان یک عنصر بازی و داستانی عمل میکند و این دو داستان را به طور یکپارچهتر با هم ارتباط میدهد. هر کارت عنوان که آلن در طول بازی میبیند، یک عنوان کامل برای هر فصل دارد. در این الگو، آلن دوباره در برنامه تلویزیونی ظاهر میشود، اما این بار به جای پاسخ به سؤالات، یک موسیقی اجرا میکند. این یک مبارزه طولانی و شگفتانگیز با موسیقی پسزمینه است که بار دیگر توسط گروه Old Gods of Asgard اجرا میشود. اتفاقات تکرار میشوند، اما به نظر میرسد تماس آخرین بار تام را به خاطر میآورد، و اینجا اولین باری است که ثابت میشود آلن در یک الگوی حلزونی حرکت میکند.
در حال حاضر ما یک محل جرم دیگر برای کشف داریم و این بار جرم شامل یک نمایش تئاتر در هتل است. دلیل اینکه این نمایش در این هتل اجرا میشود، این است که گفته میشد این نمایش توسط یک نیروی تاریک تسخیر شده است زیرا یک فرقه واقعی در این ساختمان قربانیهای زیادی داشتهاند. نگرانی عمده عوامل نمایش این بود که یک شیطان باید بخشی از نمایشنامه باشد، اما بازیگری که نقش شیطان را ایفا میکرد، یک ستاره مشهور بود که حتی پیش از شروع نمایش همیشه شخصیت شیطان را حفظ میکرد و بازیگران اصلی نگران بودند که شاید شیطان واقعی را برای بازی کردن نقششان استخدام کرده باشند. جایی که قتل رخ میدهد، اینجاست که شیطان، یک زن که در نمایشنامه نقش الهه موسیقی را بازی میکرد، را شناخته و از نمایشنامه به عنوان راهی برای قتل او استفاده کرد.
کیسی در حال حاضر دوباره به عنوان کارآگاه این پرونده فعال است و معتقد است که این شخصیت شیطانی آقای اسکرچ بوده که در ارتباط با فرقه است. یک جزئیت منحصر به فرد در مورد داستان آلن این است که برخی از افراد گمشده در داستان و بازی او به دنبال مرگ آلن نیستند. در برخی موارد دیده شده است که اگر به عنصری از طراحی بازی بیش از حد نزدیک شوید، ناپدید میشوند. این بدان معناست که نزدیک شدن بیش از حد ممکن است باعث مرگ شما شود، اما اگر به هر چیزی که در راه است شلیک کنید، مهمات را برای دشمنانی که قصد کشتن شما را ندارند هدر خواهید داد. سپس آلن در نهایت به هتل میرسد تا ببیند چه خبر است و این داستان او را به سمت توماس زین هدایت میکند. این اولین بار است که چهره توماس را میبینیم و باربارا تأیید میکند که این توماس زین واقعی است.
این سناریو توضیح می دهد که چرا آهتی و برادران اندرسون همچنان آلن را تام صدا میزنند، زیرا ظاهرشان یکسان است. مکالمه منطقی نیست و تام اصرار دارد که فیلمساز است، همچنین درباره همکاری آلن و او در پروژهای صحبت میکند که آلن به یاد ندارد. زین ادعا میکند که آلن میخواست بازگشت را بنویسد در حالی که او فیلمی ساخته بود که با هم برای بیرون رفتن هر دو از مکان تاریک کافی بود، اما آلن نوشتن رمان بازگشت را به یاد نمیآورد. به عنوان مثال، مانند دفعه گذشته، آلن باید صحنههای خاصی را پیدا کند و از آنها برای تغییر داستان استفاده کند. هر دو داستان دارای مکانهای بسیار زیبایی هستند که به اندازه کافی متمایز هستند تا در صورت گمشدن سریعاً بفهمید کجا هستید و همچنین ایده قدیمی خود را از بازی Control نگرفته اند، منطقه ها را با علائم جهتگیری پر کردهاند که پیدا کردن راه آسان تر می شود و نیازی به استفاده از نقشه نیست.
پس از مدتی گشتن، آلن در نهایت به اتاق ۱۰۸ میرسد، جایی که جسد پس از به قتل رسیدن توسط شیطان رها شده است. این مسئله دوباره به گفتگویی با ساگا و ظاهر شدن برج پارلمان منجر میشود، اما این بار آلن ویدیوهای بیشتری از آلیس در حال صحبت در مورد نمایشگاه پیدا میکند. مانند قبل، آلن به اتاق نویسنده رفته اما این دفعه اتاق خالی است. او همچنین دستنویس صفحاتی را از کتاب بازگشت پیدا کرده که آلن در آنها ادعا میکند این کتاب توسط اسکرچ نوشته شده است، زیرا این چیزی نبود که او هرگز بنویسد.
سپس شروع به اضافه کردن صفحات به آن میکند تا نوشته را ویرایش کند و Scratch وارد شده و به او شلیک کند؛ بنابراین اکنون او از دیر رسیدن به صحنه قتل، تبدیل به قربانی قتل شده است. شکست دیگری اما در کنارش تلاشی دیگر به آرامی این لوپ حلزونی را ایجاد کرد. برای بار سوم به داستان ادامه داده، مصاحبهای را در اواخر شب انجام میدهیم، اما این بار آقای دُر مستقیما به او میگوید که او فقط برای شرایطی با او همراهی میکند. او فقط به این دلیل وجود دارد که کسی که آقای در به او اهمیت میدهد به خاطر آلن وارد داستان شده و میخواهد آنها را از این مکان خارج کند. مستر در به طرز ترسناکی به نظر صادق میرسد و بار اولی نیست که چنین اتفاقی میافتد. ساگا هم به همین دلیل وارد داستان شده و کمی بعد ما هم آلن را به خاطر این اتفاقات سرزنش میکنیم. متاسفانه ما بعد از این مکالمه چیز زیادی در مورد مستر در نمیشنویم، بنابراین هرگز متوجه نمیشویم که این شخص کیست. Ahti همچنین برمیگردد تا در مورد زیرزمین و وجود عکسهایی از یک کلیکر و یک گلوله که باید پیدا کنیم، به ما بگوید.
این دو، وسایلی هستند که برای به اتمام رساندن بازی به آنها نیاز داریم. دوباره با توماس رو در رو شده ولی این بار گفت و گو اصلا خوشایند نیست. توماس اعتراف کرد که با اسکرچ کار میکند تا راهی برای خروج پیدا کند، زیرا آلن مدتها پیش منصرف شده بود و میگفت که دیگر ارزش تلاش را ندارد و او لیاقت بیرون رفتن را ندارد، اما اسکرچ مصمم بود که از این مکان خارج شود پس توماس به جای آلن با به اسکرچ همکاری میکند. او سپس قبل از اینکه سعی کند دوباره کنترل صحنه را در دست بگیرد عذرخواهی میکند، اما آلن میتواند با او بجنگد و به او شلیک کند. البته توماس نمرده است، زیرا او پس از پخش فیلم دوباره ظاهر میشود، بهعنوان نوعی صحنه پس از ت یتراژ نشان میدهد که همه، یک اکت بوده است.
در مورد مکان قتل نهایی ما، این مکان در سینما همان جایی است که زین در حال اکران فیلم جدیدش به نام شب بی شب بود. شایعاتی در مورد فیلم وجود دارد که ادعا میکند یک قتل واقعی در حین تولید این فیلم رخ داده است. اکوی صدایی که در این قسمت به گوش میرسد به همراه داستان این فیلم کمی شرایط را عجیب میکند. الکس کیسی نه تنها در خود فیلم نقشی را ایفا میکند، بلکه پس از مواجهه با استاد بزرگ از کیسی برای بازی در نقش کارآگاه خیالی تشکر میکند تا نویسنده را قبل از مواجهه با آلن ویک به اینجا برساند و لازم به ذکر است که این اکوها اتفاقاتی واقعی هستند که اتفاق افتاده است. آلن در ابتدا فکر می کرد که اینها احتمالاً ایدههایی از پیش نویسهای گذشته او هستند زیرا او دائماً خاطرات خود را از دست میدهد، اما بعداً در بازی در نقش ساگا یک اکو وجود دارد و پس از صحبت این دو مشخص میشود که این چیزها رویدادهای واقعی هستند.
راز ارسال چیزی از گذشته به زمان حال هنوز پیدا نشده است، اما این حادثه تنها یکبار رخ نداده است. در داستان ساگا، برای نجات آلن از مکان تاریک، نیاز به اجرای کنسرت دارد، اما زمانی که این کار انجام میشود، آلن به زمانی قبل از ملاقات اولیهاش در ساحل بازمیگردد. ساگا نیاز به یافتن قلب نایتینگل برای فعال کردن همپوشانی دارد، اما متوجه میشود که جسد به فریزر منتقل شده است. در حالی که آلن قادر به پیدا کردن قلب است، اما قبل از لمس آن ناپدید میشود و به نظر میرسد زمان آن را به عقب برده است. این نشان میدهد که رویدادهای آینده میتوانند بر گذشته تأثیر بگذارند.
همچنین، استاد بزرگ با کیسی و آلن ویک حرف میزند، حتی اگر آلن بعداً آن را ببیند. آلن در نهایت به محل جرم میرسد، اما به جای فرستاده شدن به زمان آینده، به زمانی قبل از وقوع جرم بازمیگردد. پس از پخش فیلم، آلن تماسی دریافت میکند و به او میگوید که عکسهایی را در جعبه کفش بگذارد. این آلنی از آینده است که با گذشتهاش صحبت میکند تا اطمینان حاصل کند که وقایع به درستی پیش میروند. این نشان میدهد که همه این اتفاقات در یک جدول زمانی واحد قرار دارند که بسته به اقدامات خاصی به جلو و عقب میرود. از طرف دیگر، آلنهای بسیاری در زمان تاریک پراکنده شدهاند و برخی از آنها راهنماییهایی به آلن اصلی میدهند. اما تا پیشبرد داستان ساگا، ما نمیتوانیم به آنچه در حال وقوع است پی ببریم.
در حین تحقیق دربارهی یک قتل مرتبط با یک فرقه، ساگا در کنار آبشار قرار گرفته و متوجه میشود که نیروهای ماوراءالطبیعه در داستان حاضر هستند و آلن ویک، نویسندهای که 13 سال پیش ناپدید شده بود، به تازگی در ساحل هوش میآید. برای بازگرداندن آلن به لژ، ساگا و الکس کیسی تصمیم میگیرند. نسخهای از اتاق نویسنده که با روش ذهنی آلن تطابق دارد، در دسترس ساگا قرار دارد، که او را قادر میسازد تا تمام اطلاعاتی که مطالعه میکند را پیگیری کند. تمام این اطلاعات به فایلهای مختلفی تقسیم شدهاند که با یادداشتها و رشتهها به هم پیوند میخورند و با دقت سازماندهی شدهاند. در ضمن، با توجه به قدرتهای اندرسونی خود، ساگا میتواند حقیقت را کشف کند و حتی اگر دربارهی آن سخنی نشده باشد، میتواند دروغها را تشخیص دهد. به این ترتیب، وی میتواند از صحت اطلاعات موجود در پروفایلها اطمینان حاصل کند و در جستجوی آلن به شهر میرود، جایی که افراد زیادی با وی صحبت میکنند و او را میشناسند.
در حالی که دربارهی این موضوع هیچ گفتگوی مستقیمی نداشته باشیم، ساگا میداند که آلن صفحات دستنوشته را پنهان کرده است. این ویژگی عجیب از قدرتهای وی برمیآید که به وی اجازه میدهد دروغها را تشخیص دهد و حقیقت را کشف کند، حتی اگر توضیحی مفهومی برای آن وجود نداشته باشد. در انتها، با توجه به مشارکت ساگا در داستان، ما نه تنها به عنوان آلن، بلکه به عنوان یکی از افراد تحت تأثیر داستان نیز بازی میکنیم، که این موضوع تغییری جالب و دوستداشتنی در روند داستانی به همراه دارد.
او همچنان همان فردی است که ما با او آشنا هستیم و از او دوست میداریم، اما اکنون که از دیدگاه دیگری به او نگاه میکنیم، همه چیز را در نظر میگیریم و شرایط تغییر میکند. هدف فعلی ساگا پیدا کردن پارک تریلر است، اما برای رسیدن به آن نیاز به یک کلید دارد که در قهوه فروشی پارک تفریحی قفل شده است. بسیاری از اهداف این بازی به این صورت بوده، که در آن یک سد راه توسط یک مانع مسدود شده است، اما برای عبور از آن مانع باید از مانع اولی عبور کنیم. در حومه پارک تریلر، برادران اندرسون درحال خوشگذرانی دیده میشوند و آنها همچنین ساگا را سلام میکنند، زیرا مدتی است که او را ندیدهاند. ساگا متوجه میشود که آنها نیز مانند بقیه داستان را اشتباه در ذهن دارند، اما بعداً متوجه میشود که او در واقع با برادران خویشاوندی دارد. نامگذاری شخصیتها بسیار جالب است، اودین و تور آشکارا بر اساس اودین و ثور اساطیر اسکاندیناوی هستند و در نهایت تور صاحب فرزندی به نام فریا شد که مادر ساگا است. ساگا تنها عضوی از خانواده است که با اسم خدایی در اساطیر نامگذاری نشده است، اما کلمه Saga به معنی داستان یا قصه است و ساگا اینجاست تا به عنوان یک قهرمان برای داستان آلن، جریان را تغییر دهد. در نزدیکی تریلر، یک شخصیت او را تعقیب میکند که معلوم شد مولیگان است، و این دو شخصیت در داستان آلن مرده بودند. به نظر میرسد که آنها با فرقهها متحد هستند و آنها ما را در حال بررسی قتلی که آنها مرتکب شده بودند زیر نظر داشتند. با این حال یک صفحه دستنویس توضیح میدهد که آنها به طور تصادفی یک دختر بیگناه را کشتهاند. این چیزی است که بعداً از شخصیتی به نام Ilmo میشویم، اما فرقه درخت افراد بدی نیستند. در واقع فرقهای که شاهد کشتن نایتینگل به دست آنان بودیم، نوعی نگهبان برای شهر است. آنها از مکان تاریک دریاچه و مکانهای گرفته شده خبر دارند، بنابراین شهر را از کسانی که در ساحل غوطه ور میشوند محافظت میکنند و به همین دلیل نایتینگل را شکار کردند زیرا او از مکان تاریک آمده بود. آیین این فرقهها یادآور کاری است که آلن با حضور تاریک انجام داد، کلیکر را در سینه باربارا گذاشت تا او را شکست دهد. بنابراین فرقه این کار را با قربانیانی که گرفتار میشوند انجام میدهد. تورن و مولیگان بخشی از آن گروه هستند، اما همه یک روز در حال شکار بودند و مه اطرف یک دختر بیگناه به نام مونیکا گرفت. این ارتباط نسبتاً جالبی را با طرف داستان آلن ایجاد میکند زیرا در داستان او دو پلیس یک دختر بیگناه را کشتند و سپس جسد او را در چاه انداختن
د به این امید که کسی متوجه نشود، اما در داستان آلن دو پلیس سعی میکنند با استفاده از این شلیک به اجساد کشته شده توسط فرقه کلمه، در رتبههای بالاتر قرار گیرند. داستان آلن مانند یک نسخه پیچ خورده منحرف از آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد است و به دلیل داشتن نوعی روشن بینی، او به خوبی از این اتفاقات در حال رخ دادن آگاه است. به همین دلیل است که چاه همپوشانی ایجاد میکند زیرا کشتن آن دختر بخشی از گذشته تاریک شهر بوده و آلن از آن استفاده کرد و داستانی را در مکان تاریک ایجاد کرد که همپوشانی را ایجاد کند. ساگا همزمان با این دو مبارزه میکند که بسیار سخت بوده ولی شکست آنها به او کلیکر را میدهد و همچنین دوباره با آلن گفتگو میکند. در حالی که ساگا برای اطلاع رسانی به گروه برمیگردد، صحنهای سریع از بری فالز را میبینیم که در آن فرقه به مکانی که آلن و کیسی در آن اقامت دارند یورش میبرند. به گفته آنها هر چیزی که از آن دریاچه بیرون میآید شیطانی است به خصوص آلن ویک زیرا او عامل اتفاقات بازی اول بود. کیسی تلاش میکند تا با آنها مبارزه کند و آلن بیدار میشود و در جنگل میدود تا کیسی را پیدا کند. آلن موفق میشود برسد، اما سپس توسط یکی از اعضای فرقه به خاطر ساگا به پایین کشیده میشود تا او را به موقع نجات دهد. نقاب عضو فرقه کنده میشود و معلوم میشود که شخص، همان ایلمو شخصیتی است که قبلا دیدیم، او و برادرش یاکو رهبران فرقه هستند. FBC اینجا وارد داستان شده و ماموریت را در دست میگیرد. این گروه یک سازمان برای بررسی موارد ماوراالطبیعه در داستان آلن ویک است. با توجه به عملیاتی که توسط FBC انجام میشود، ساگا اکنون بدون سرنخ باقی مانده است و هیچ شریکی ندارد زیرا کیسی گم شده است. خوشبختانه برادران اندرسون با او تماس گرفتند و از او خواستند که به خانه سالمندان بازگردد. این مکان خانه سالمندان والهالا نامیده میشود و زمانی است که او قدرتهای خود را به عنوان یک اندرسون کشف میکند زیرا اودین میتواند کنترل پروفایل را در دست بگیرد که چیزی است که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود. در تماس با برادران، شنیده میشود که تور مورد حمله قرار گرفته است، این زمانی است که می بینیم سینتیا ویور، بانوی چراغها در بازی اول، او را به داخل دریاچه میکشاند. رز، پیشخدمت رستوران شهر نیز مراقب همه افراد مسن است و به نظر میرسد موجودیت تاریک هنوز روی ذهن او تأثیر میگذارد، اما رز عملکرد خیلی بهتری نسبت به قبل دارد.
ساگا از دیدگاه خود با پایانبندی شروع میکند. موسیقی مکان تاریک و کلیکر باید آلن را از آنجا خارج کنند. ساگا کلیکر را فعال میکند تا آلن را به دنیای واقعی بازگرداند، اما به زمان حال نمیفرستد، بلکه به ساحل در گذشته. آلن باید بفهمد که برج پارلمان اکنون باز است و از آن بالا برود. در این مسیر، آلن متوجه میشود که آلیس مرده است، در حالی که او سعی میکند از کابوسی که دچار شده به بیداری برسد. او خیلی وقت است که مرده است، اما آلن همچنان در تاریکی از اتاق نویسنده به سمت برایت فالز میرود، جایی که باید پایان کتاب را تغییر دهد. در حین این راه، ساگا برای اولین بار در مکان تاریک ظاهر میشود، اما این بار مبارزه با نیروهای تاریکی یا آلن نیست، بلکه با افکار ساگا در اتاق ذهنش.
مکان تاریک همه پیشنهادهای ممکن را از بین برده و اکنون یادداشتها اغلب انتقادات منفی مطرح میکنند، مثل اینکه او یک مادر بد است یا باعث تسخیر کیسی شده است. مانند آلن، او در یک حلقه بینهایت افکار منفی فرو میرود، اما در نهایت میتواند تمرکز خود را بازیابی کند. آلیس داستان را به نقطهای میرساند که آلن تمام کرده بود، اما اینبار آلیس جای توماس را میگیرد. آلیس به آلن میگوید که به جعبه کفشها برود که حاوی عکسهای کلیکر و گلولهای است که قبل از ترک داستان آلن در آنجا گذاشته بودیم. ساگا قرار است از این دو برای پایان دادن به داستان استفاده کند.
ساگا به بخش مهمی از داستان تبدیل شده است و این دو به عنوان نویسندگان مشترک کتاب بازگشت در نظر گرفته میشوند. آلن و ساگا در اتاق نویسنده در کنار هم قرار میگیرند، در حالی که اسکرچ هنوز کنترل کیسی را در دست دارد. پس از آن، ساگا با گلوله در دست به آلن شلیک میکند و او را میکشد.
پایان داستان نیست، اما آلیس به ما پیام میدهد که تمامی اقداماتش برای فریب دادن ما بوده است. او مدتی پیش با FBC تماس گرفته و توانسته است زمان خود را در مکان تاریک پیش از تغییر داستان آلن در بازی اول به خاطر بسپارد. آلیس توانسته است متوجه شود که آلن همچنان زنده است و او را از آنجا خارج کند. او با استفاده از عکسها، کلیکر و ویدیوها آلن را در این مسیر هدایت میکند. در نهایت، آلن با فهم حلزونی خود، موفق به زنده ماندن در مواجهه با تاریکی میشود. این اولین باری است که او میتواند تمام اتفاقات را زنده بماند و به مرحله بعدی حلزونی بروید.
بنابراین، آلن و آلیس هر دو زنده هستند و در مکان تاریک گیر کردهاند، پایانی که بازی Alan Wake 2 را تکمیل میکند. با ادامه ماجرا، ما با دو محتوای دانلودی پولی به نامهای Lake House و Night Springs روبرو خواهیم شد. Lake House ممکن است با داستان اصلی مرتبط باشد، زیرا ساگا و کیسی هنوز در مکان تاریک هستند، و Night Springs احتمالاً در مورد کنترل باشد. به نظر میرسد که در Alan Wake 2 محتوای رایگان پس از عرضه شبیه به یک بازی جدید خواهد بود، و این نشان میدهد که مانند حالت کابوس بازی قبلی خواهد بود.