در این مقاله از ایکستراگیم سعی بر تعریف داستان بازی Assassins Creed Mirage که یک بازی ویدئویی اکشن ماجراجویی است که توسط استودیو Ubisoft توسعه یافته است می پردازیم. ماجرای میراژ، از دوران جوانی یک دزد خیابانی به جایگاه یک استاد تمام عیار، توسط نویسنده به نام نهال، به شما روایت می شود. این داستان با فرهنگ و ریشههای بغداد تنسیق شده است و درگیری بین دو گروه اوردرها و هیدن وانها را با مهارت به تصویر میکشد. همچنین، نگرانیها و تحولات شخصیتی میراژ، جذابیت داستان را افزایش میدهد و آنتاگونیستها و مأموریتهای جانبی نیز به روایت داستانی جذاب اضافه می کنند:
بسیم ابن اسحاق، یک دزد ماهر است که زندگی خود را در منطقه انبار بغداد میگذراند. او همیشه با کابوسهایی از یک هیولایی که به نظر میرسد او را تعقیب میکند، روبروست. دوست صمیمی بسیم، نهال، او را در تمامی زمانهای دشوار همراهی میکند و به او کمک میکند تا با این کابوس مقابله کند. بسیم، با وجود مهارتهای دزدیاش، همواره به دنبال پیشرفت و پیوستن به جماعت هیدن وانها است. به همین دلیل، برای اثبات خود، به کاخ المتوکل خلیفه بغداد میرود تا یک آرتیفکت باستانی به نام دیسک را بدزدد که اهمیت بسیاری برای هیدن وانها و اعضای Order of the Ancients دارد.
وقتی بسیم دست به جعبه آرتیفکت میزند و آن را باز میکند، به طرز عجیب و غریبی شاهد یک هولوگرام از دو نفر میشود که با هم صحبت میکنند. در همین لحظه، خلیفه بغداد به او حمله میآورد و در درگیری، نهال، دوست وفادار بسیم، به دست خلیفه جان خود را از دست میدهد. این اتفاق منجر به شروع یک دوران تعقیب و گریز برای بسیم میشود. بعد از فرار از دست نیروهای امنیتی، بسیم خود را در خانهاش مییابد. اما هنگام بیدار شدن، یکی از ارشدهای هیدن وانها در کنارش قرار میگیرد و اهمیت آرتیفکت مورد نظر را به او توضیح میدهد. این ارشد به بسیم پیشنهاد میدهد که با یک قایق از بغداد فرار کند، اما بسیم خواستار ملاقات با درویش و دوستانش است.
اما وقتی به محل مورد نظر میرسد، با صحنهای وحشتناک و پر درد روبهرو میشود؛ همه دزدهای انبار به دست مأموران امنیتی کشته شدهاند و بسیم به جرم قتل نهال مسئولیت میپذیرد. سپس بسیم به دست نیروهای امنیتی گرفتار میشود و توسط روشن بنت لا احد، یکی از اعضای برجسته هیدن وانها، نجات داده و به مقر آنها منتقل میشود. الموت، محلی است که هیدن وانها برای تربیت اعضای جدید خود استفاده میکنند. در این مکان، بسیم با تمامی سختیها و رنجها مواجه میشود تا به یک هیدن وان تبدیل شود و در نهایت به عنوان یکی از اعضای با تجربه، به مأموریتهای مختلف فرستاده شود.
بسیم، با راهنمایی و استادی روشن، سالها به تمرین و آموزش پرداخت تا به عنوان یک هیدن وان شایسته شناخته شود. در یکی از روزها، نور، یکی از هیدن وانها، زخمی به الموت برمیگردد و به نظر میرسد اعضای Order of Ancients به آنها حمله کردهاند. این درگیری بین هیدن وانها و Order of Ancients همیشه وجود داشته است. بنابراین، روشن، فولاد و بسیم به سفری به بغداد میروند تا وظایف مورد نیاز را انجام دهند. روشن به بسیم وظیفه اولین مأموریت مهم و اصلیاش را محول میکند.
عملاً، هدف هیدن وانها از بین بردن اعضای Order of Ancients است. بسیم مسئولیت دارد که در این اولین مأموریت، الغول، اولین هدف هیدن وانها را از بین ببرد. اما، الغول به راحتی اهمیت خود را فاش نمیکند. بسیم از طریق اطلاعاتی که از فروشندگان و حضورهای مخفی الغول بهدست میآورد، او را از مخفیگاهاش بیرون میکشد. حالا زمان مناسب برای بسیم فرا رسیده که خودش را اثبات کند و الغول را از بین ببرد. زمانی که پر را روی گلوی الغول میگذارد، بسیم مجدداً با کابوسهای گذشتهاش روبرو میشود. به نظر میرسید که تمریناتش توانایی کنترل این کابوس را به او آموخته بود، اما اثرات آموزشهایش به نظر میرسید ناپدید شده بودند.
برای شناسایی دومین شخص با نقاب، بسیم باید مراحل مختلفی را طی کند. ابتدا متوجه میشود که احمد، یکی از همراهان هیدن وانها، ناپدید شده است، بنابراین به House of Wisdom میرود تا او را پیدا کند. سرنخها بسیم را به دکتر حسن هدایت میکنند و پس از مکالمهای با خود احمد، متوجه حضور زنی به نام زَرا میشود. زرا ارتباط نزدیکی با Order of Ancients دارد و پس از اینکه بسیم زرا را در محل اقامتش به قتل میرساند، به شخصی به نام فضیل دست پیدا میکند. فضیل به نظر میرسد هدف بعدی بسیم است و عالمی معتقد به دانش و آگاهی از خود است،
اما در حقیقت در پس پرده کارهای دیگری را انجام میدهد. بسیم میفهمد که فضیل قصد دارد در House of Wisdom برای علما سخنرانی کند، بنابراین به این منطقه بازمیگردد تا اسرار فضیل را فاش کند و او را از بین ببرد. هنگامی که فضیل در حال سخنرانی برای علماست، شخصی به او هشدار میدهد که دو عالم که به دکتر حسن و زرا اشاره دارند، توسط هیدن وانها کشته شدهاند و باید خود را مخفی کند. فضیل احساس تهدید میکند و به مخفیگاه خود در House of Wisdom فرار میکند.
در واقع، فضیل به عنوان یک عالم در مخفیگاه خود بر روی انسانها آزمایشهای مختلفی انجام میداد. بسیم هم یک لباس تغییر شکل پیدا میکند تا به طور پنهانی وارد مخفیگاه فضیل شود و از ظاهر هیدن وان خود فاصله بگیرد. بعد از روبرو شدن با فضیل، بسیم به نهایت فرصت را برای کشتن او پیدا میکند و او را برای اعمالش مجازات میدهد.
دومین عضو از پنج عضو Order of Ancients هم کشته شده است و تنها سه هدف باقی مانده که قطعا رسیدن به آنها کار آسانی نیست. هنگامی که بسیم به دفتر هیدن وانها بازمیگردد، با ربکا، یکی از اعضای این گروه پس از مدت زمان طولانی ملاقات میکند.
ربکا درباره آزار و اذیتی که در بازار رخ داده است با بسیم صحبت میکند. او توضیح میدهد که فروشندگان بهطور مداوم مورد آزار قرار میگیرند و مالیاتهای زیادی از آنها دریافت میشود که بهطور روزافزون افزایش می یابد. بسیم به بازار میرود و از فروشندگان درباره مشکلاتشان پرسش میکند. سرنخها او را به مکانهای مختلفی هدایت میکنند و در یکی از محیطها یک نامه را میخواند که به یک جمعآورنده مالیات اشاره دارد، که عضوی از گروه Order است. در عین حال، یک مزایده در حال برگزاری در بازار است که قرار است یک شیء باستانی مرموز به مزایده گذاشته شود. بسیم در ادامه به دنبال جمعآورنده مالیات میرود و او را به قتل میرساند تا اطمینان حاصل کند.
ربکا درباره آزار و اذیتی که در بازار رخ داده است با بسیم صحبت میکند. او توضیح میدهد که فروشندگان بهطور مداوم مورد آزار قرار میگیرند و مالیاتهای زیادی از آنها دریافت میشود که بهطور روزافزون افزایش مییابد. سرانجام، بسیم متوجه میشود که کی این همه مشکل را پشت کار دارد، و آنها به دنبال یک گیره مو خاص هستند که از چین به بغداد آماده شده است؛ این آیتم قرار است برای مزایده گذاشته شود. بسیم به عنوان یک خریدار وارد صحنه میشود و با تلاشهای فراوان بالاخره موفق میشود گیره مو را از آن بردارد. او همه این کارها را انجام داد تا توجه نینگ را به خود جلب کند.
نینگ که کاراکتری است که تمامی مالیاتهای بازار را کنترل میکند و به اطرافیان دستور میدهد تا مالیاتها را افزایش دهند و فشار را بر فروشندهها بیشتر کنند. بنابراین، سرمایهی کارهای Order of Ancients تأمین میشود. پس از اینکه بسیم گیره مو را از آن برمیدارد، یک ملاقات با نینگ را ترتیب میدهد که به نظر میرسد قصد معامله دارد. اما هدف واقعی بسیم چیزی جز کشتن نینگ نیست و بالاخره به آرزوی خود میرسد.
وقتی بسیم به دفتر هیدن وانها بازمیگردد، با فولاد، علی و بَشی مکالمه میکند و متوجه میشود که چندین اعدام متوالی رخ داده است.
همچنین، میبیند که مبارزات علی یکی پس از دیگری به اعدام منتهی شدهاند. اکنون بسیم باید بفهمد که چه کسی در پشت این اتفاقات است. او به دنبال سرنخهای جدید به چایخانه میرود، جایی که معمولاً میتوان اطلاعات مفیدی درباره وقایع شهری به دست آورد. در اینجا، بسیم متوجه میشود که بردهها ناپدید شدهاند. تحقیقات بسیم به او منتهی میشود و او به یک کمپ هدایت میشود، جایی که تمامی بردهها رها شدهاند و او شخصی به نام وسیف را شناسایی میکند، یک افسر ارشد ارتش که اکنون جزو Order of Ancients است و کارهای خود را پیش میبرد. در همین حال، بَشی نیز به علی کمک میکند و به دنبال شناختن اتفاقاتی است که رخ داده است، اما دیگر از وی هیچ خبری نیست.
وقتی بسیم به پادگان وسیف میرسد، متوجه میشود که بَشی به صندلی بسته شدهای منتقل شده است و همچنین علی و سایر مبارزان دستگیر شدهاند. به افسوس، در همین لحظه وسیف بَشی را به قتل میرساند. حال بسیم باید علی و سایر مبارزان را نجات دهد و برای مقابله با وسیف برنامهریزی کند. او ابتدا به سراغ علی و دیگران میرود تا در پادگان به کمک آنها برود و سپس با وسیف مواجه میشود. در طی یک مبارزه فراگیر، بسیم وسیف را شکست میدهد و همان لحظه علی نیز وارد صحنه میشود. به منظور جلب حمایت و پیروی پیروهای بَشی و دیگر بردهها و مبارزان از علی، بسیم و علی تصمیم میگیرند که وانمود کنند که علی وسیف را کشته است.
تنها یک هدف باقی مانده است تا Order of Ancients از بین برود و آن، کشتن هدف اصلی یعنی غبیهه است که رهبری Order را بر عهده دارد. بسیم و روشن به بحث میپردازند که آیا بسیم آماده کشتن غبیهه است یا خیر. بر اساس تصمیمی که اتخاذ میشود، روشن تصمیم میگیرد که خودش مسئولیت کشتن غبیهه را بپذیرد. اما بسیم با تلاش بسیار، به طور نهایی موفق میشود راز آخرین راز را از روشن بگیرد. پس از بحث با روشن، بسیم به دنبال غبیهه میرود و پس از تلاشهای فراوان برای رسیدن به مکان مخفی او، با او روبرو میشود. غبیهه دربارهی یک آرتیفکت بسیار مهم صحبت میکند که زیر پایگاه اصلی هیدن وانها قرار دارد و اهمیت بسیاری برای آنها دارد.
به طور واقعیت، زیر الموت یک مکان مخفی است که هیچکس اجازه ورود به آن را ندارد. غبیهه بسیم را تشویق میکند که با واقعیت مواجه شود و به آنجا برود تا بفهمد چه چیزی در این مکان مخفی شده که اهمیت بسیاری برای هیدن وانها دارد. در واقع، بسیم به عنوان یک هیدن وان خاص شناخته میشود و در همان لحظه، روشن ظاهر میشود و غبیهه را به قتل میرساند. پس از بحث و جدل با روشن، بسیم تصمیم میگیرد به الموت برگردد و هنگامی که به آنجا میرسد، متوجه حضور سربازهای Order of Ancients میشود. بدون سر و صدای اضافی، وارد محیط مخفی میشود و در آنجا به درگیری با روشن میپردازد.
بسیم باید با استاد خود به مبارزه بپردازد و در این مبارزه، روشن را زخمی میکند، اما او را کشته نمیکند. بسیم و نهال سفر خود را ادامه میدهند و به یک دستگاه خاص میرسند. در آنجا تصاویری مشاهده میکنند که همانند هولوگرامی است که بسیم سالها قبل در کاخ خلیفه مشاهده کرده بود. اما در حین تماشای این تصاویر، بسیم متوجه میشود که نهال وجود خارجی ندارد، به عبارت دیگر، بسیم و نهال یک شخص هستند و هیولایی که بسیم در رویاهای خود میبیند، ارتباط مستقیمی با زندگی گذشتهاش دارد. از طرفی، کاراکتری که در تصاویر مشاهده میشود، لوکی نام دارد که یکی از ایسوهای جهان اساسینز کرید است. به عبارت دیگر، بسیم تناسخی از لوکی است.
پس از تمامی اتفاقات رخ داده بسیم از گذشته خود بهخوبی باخبر میشود و شخصیت او به تکامل میرسد. موقعی که از غار بیرون میآید، با رئیس هیدن وانها صحبت میکند و سپس روشن را میبیند که دیگر نمیخواهد یک هیدن وان باشد و الموت را ترک میکند. نکته جالب ماجراجویی بسیم، این است که حتی عقاب او هم دیگر بسیم را نمیشناسد. موقعی که بسیم عقاب خود را فرا میخواند، او بهجای نشستن روی دست بسیم، به یک حالت تهاجمی صورت بسیم را زخمی کرده و میرود. زیرا، بسیم شخصیت جدیدی به خود گرفته و آن بخش از وجودش که در قالب نهال وجود داشت، حالا دیگر به خود بسیم برگشته است.