در این مقاله از ایکستراگیم سعی بر تعریف داستان بازی Call of Duty: Modern Warfare 2 یک بازی ویدیویی شوتر اول شخص است که توسط استودیو Infinity Ward توسعه یافته و توسط Activision منتشر شده است. این بازی اولین بار در تاریخ سپتامبر 2022 برای پلتفرم های PlayStation 4, PlayStation 5, Windows, Xbox One, and Xbox Series X/S عرضه شد.
داستان بازی Modern Warfare 2 در تاریخ ۱۵ جولای ۲۰۲۲ آغاز می شود، و در ابتدای ماموریت اول، بازیکن با شخصیت محبوب بازی به نام Simon “Ghost” Riley آشنا می شود، که در بازی به او Ghost می گویند. او یکی از اعضای برجسته گروه Task Force 141 است، که یک تیم عملیات ویژه تشکیل شده از سربازان برجسته و نخبه از کشورهای مختلف است.تیم Task Force 141 اکثراً اعضای بریتانیایی دارد و به دستورات Kate Laswell، که او نیز از دستورات ژنرال شپرد که برای CIA فعالیت میکند، عمل می کنند.
ژنرال شپرد همچنین یک گروه دیگر از عملیات های ویژه به نام Shadow Company را دارد. این گروه هم اعضای برجسته ای دارد، اما بدلیل عدم وابستگی به ارتش و ارگان های رسمی، می توانند کارهایی را انجام دهند که ارگانهای رسمی قادر به انجام آن نیستند.
در بازی، شما به نقش فیلیپ گریوز از گروه Shadow Company که به طور کلی با نام فیل در بازی خوانده می شود، وارد می شوید. او در منطقه Almazara و در مرحله اول، وظیفه دیدبانی یک دیدار نظامی را بر عهده دارد. این دیدار نظامی در واقع یک جلسه فروش سلاح به روسیه است که ژنرال ایرانی به عنوان قربانی در آن حضور دارد.پس از تحقیقات، گوست متوجه می شود که این دیدار در واقع یک معامله فروش سلاح به روسیه است. او این موضوع را به ژنرال شپرد گزارش می دهد و شپرد به فیل دستور می دهد تا یک موشک بالستیک را در محل دیدار منفجر کند.
فیل این دستور را اجرا میکند و ژنرال ایرانی به عنوان قربانی در این انفجار کشته می شود.این قتل، که در اصل بر اساس یک واقعه واقعی بین ایران و آمریکا رخ داده است، منجر به بروز بحران های ژئوپولیتیکی بین دو کشور میشود. پس از قتل ژنرال ایرانی، تنشهای منطقه ای به اوج خود می رسد و چند ماه بعد، ایران آماده اعلام واکنش قاطع به آمریکا می شود.حسن زیانی، فرمانده نیروهای سپاه قدس، به عنوان یک آنتاگونیست اصلی در بازی شناخته می شود، که جایگزین ژنرال قربانی می شود و نقش اصلی در پیچیده تر شدن داستان بازی دارد.
پس از اطلاعات به دست آمده توسط کیت لَزوِل که نشان می دهد زیانی در ایران نیست و به منطقه المزرعه رفته است، شپرد به لَزوِل دستور می دهد که نیروهایش را به سمت المزرعه بفرستد تا زیانی را دستگیر کنند. در این بین، گوست و جان مکتاویش، دو شخصیت محبوب این فرنچایز، وارد عمل می شوند و از دو جهت مختلف به سمت محل اقامت زیانی حرکت می کنند.وقتی به ساختمان میرسند، توسط سربازان قدس استقبال میشوند که به وسیله گوست و تیمش کشته می شوند، اما در اتاق حسن زیانی، او را نمییابند و فقط یونیفرم نظامی او روی صندلی باقی می ماند.
گوست بعد از بررسی متوجه می شود که در حالی که زیانی از مکان رفته است، سربازان سپاه قدس به دلایلی همچنان در ساختمان حضور دارند و پس از جستجو در ساختمان، به یک کانتینر می رسند که دارای یک کنترل پنل موشک بالستیک است. در اینجا ملاحظه میشود که پرچم آمریکا در کنترل پنل موشک بالستیک حضور دارد، که این نشان می دهد این موشک ممکن است متعلق به ارتش آمریکا باشد. شپرد از کیت لَزوِل میخواهد تیمش را فوراً بفرستد تا این موشک را از بین ببرند تا نیروهای ایرانی نتوانند از آن استفاده کنند.لَزوِل باور دارد که ایران از آمستردام به عنوان مرکز تبادل این تسلیحات نظامی با کشورهای دیگر استفاده میکند. از آنجا که لَزوِل در آمستردام ارتباطاتی دارد، از شپرد می خواهد به شخصاً به آمستردام برود تا اطلاعات دقیق تری درباره این موضوع به دست آورد. شپرد به لَزوِل اجازه میدهد اما از او می خواهد هیچ اطلاعاتی از این موضوع به بیرون نرود، به خصوص درباره موشک های ارتش آمریکا که در منطقه المزرعه و در اختیار حسن زیانی دیده شده اند.
لَزوِل به صورت شخصی به منطقه عملیاتی می رود، اما در این مسیر تنها نیست. او از کاپیتان پرایس و گاز خواهش میکند که به او ملحق شوند، که هر دو عضو از گروه عملیاتی Task Force 141 هستند و به عنوان نیروهای ویژه محسوب می شوند. زمانی که آنها به بندر می رسند و می خواهند به جستجوی کشتی ها بپردازند، متوجه می شوند که افراد گروه کارتل مواد مخدر مکزیکی با نام Las Almas به آنها حمله میکنند. این نشان میدهد که ایران از گروه کارتل مکزیکی برای جابجایی تسلیحات خود استفاده میکند.
بعد از جستجو، آن ها متوجه می شوند که هیچ سلاح و موشک بالستیکی در اینجا نیست و از گوشی یکی از افراد کارتل، پیامی پیدا می کنند که نشان میدهد در نزدیکی آن ها یک قرار ملاقات قرار است بگیرد. بعد از یک درگیری کوچک و استراحت گوش، پرایس متوجه می شود که این گروه کارتل قصد ندارد اسلحه را قاچاق کند بلکه قصد دارند حسن زیانی را از مکزیک به آمریکا به صورت قاچاقی ببرند. لَزوِل باقی اعضای کارتل را دستگیر می کند و قصد دارد از آنها مصاحبه کند تا بفهمد که آنها چه اطلاعاتی درباره ورود حسن زیانی به داخل آمریکا دارند. در روز بعد، لَزوِل با شخصی جدید به نام الخاندرو وارگاس تماس میگیرد.
الخاندرو عضوی از نیروهای ویژه نظامی مکزیک است و به همراه گروه غیررسمی به نام گاوچران ها یا همان Cowboys فعالیت میکند که در بازی به زبان مکزیکی به آن ها Los Vaqueros گفته می شود. پس از توضیح لَزوِل در مورد موقعیت، الخاندرو با تیمش به مرزهای مکزیک می رود تا با کارتل Las Almas و ورود زیانی به مکزیک و سپس به آمریکا مقابله کنند.
با تلاشهای الخاندرو، حسن زیانی نهایتاً از دیوار مرزی عبور میکند. الخاندرو تصمیم میگیرد که او را دنبال کند و در آمریکا به پلیس مرزی مراجعه میکند. در حالی که الخاندرو در حال توضیح وضعیت است، یک RPG در کنارشان منفجر میشود و تمام پلیسها کشته میشوند. البته الخاندرو و رودولفو، همراه او، جان سالم به در میبرند.
آن ها به سوی یک خانه میروند که به نظرشان ممکن است حسن زیانی در آنجا باشد. پس از ورود به خانه، رودلفو به طبقه بالایی میرود که در آنجا توسط چند تن از افراد حسن زیانی سورپرایز و دستگیر می شود. حسن زیانی به سوی رودلفو میآید و به او میگوید که او یک تروریست نیست و بلکه یک سرباز است که میخواهد در آمریکا و علیه آن کشور بجنگد.
سپس دستور می دهد که خانه را آتش بزنند؛ به گونهای که آمریکا ژنرال قربانی را در آتیش و انفجار فرو برند. پس از آتش زدن خانه، در حالی که رودلفو در میان آتیش قرار گرفته، از طریق رادیو اطلاعاتی ارائه میدهد که در دیوار اتاق چسبیده است. او متوجه میشود که یک کشتی از آتلانتیک قصد دارد یک محموله را جابجا کند، اما نمیتواند بفهمد که این محموله چیست. در لحظاتی که امید به زنده ماندنش کمتر میشد، الخاندرو وارد اتاق میشود و رودلفو را آزاد میکند و نجات میدهد.پس از این اتفاق، ارتش نظامی مکزیک تأیید میکند که زیانی در حال انتقال یک محموله از آتلانتیک به آمریکا است و این محموله ممکن است یک موشک بسیار خطرناک باشد. نیروهای آمریکایی به این نتیجه میرسند که باید هر چه سریعتر حسن زیانی را دستگیر کنند و از او اعتراف بگیرند که چه نقشی دارد.
بر اساس اطلاعات به دست آمده، به نظر می رسد که حسن زیانی به همراه اعضای کارتل به مکزیک بازگشته است و این بار گوست و مکتاویش به دنبال الخاندرو میروند و با همکاری گروه کاوگانها، تصمیم میگیرند که حسن را یکبار برای همیشه دستگیر کنند.
الخاندرو به دست آورده است که این کارتل حسن را در منطقهی روستایی نگه داشته است و تمام خانههای آن منطقه را خالی کرده تا بتوانند موقعیت گیری نظامی برای حفاظت از حسن زیانی را فراهم کنند.گوست، الخاندرو و تیمش به روستا حمله میکنند و پس از پاکسازی کامل، به اتاقی که حسن در آن حضور داشته است می روند، اما تنها یک پرچم می بینند و متوجه می شوند که حسن زیانی از آنجا فرار کرده است.
نیروهای فاسد ارتش مکزیک، که از این گروه کارتل رشوه میگیرند، به استقبال گوست، الخاندرو و تیمش میآیند و پس از فرار آنها، فیل گریوز به کمکشان میآید. فیل گریوز به دلیل عدم وابستگی به قرارداد رسمی، میتواند به آزادی بیشتری عمل کند و با پوشش هوایی، راهی برای فرار گوست و الخاندرو فراهم میکند.
گریوز به آنها اطلاع می دهد که حسن زیانی را در شمال منطقه دیده است و آنها باید به پاکسازی منطقه ادامه دهند. با پیشروی گوست و الخاندرو، آنها موفق میشوند که حسن را دستگیر کنند و این بار با موفقیت حسن را از آنجا خارج میکنند.
مکتاویش از حسن زیانی میپرسد که او از کجا این موشکها را گرفته است، اما حرف او توسط ژنرال شپرد قطع میشود و شپرد به آنها تنها اهمیتی که دارد این است که حسن زیانی و گروهش قرار است چه کاری را در ادامه انجام دهند.
حسن زیانی به این نکته اشاره می کند که حق دستگیری او را ندارید. او بر این ایده استوار است که ایران و مکزیک در جنگ نیستند و بنابراین بریتانیاییها و آمریکاییها حق ندارند تا یک شهروند ایرانی را در کشوری که ایران با آن در جنگ نیست به صورت نظامی دستگیر کنند، به ویژه در حالی که هنوز او به هیچ جرمی متهم نشده است. او اعلام میکند که این عمل به معنای اعلام جنگ است.شپرد، که نزدیک بود دستور قتل حسن زیانی را از روی عصبانیت بدهد، توسط لَزوِل متوقف میشود و از او میخواهد که حسن زیانی را آزاد کند.
زیرا به طور قانونی، حق با حسن زیانی بود و آنها حقی نداشتند که او را زندانی نگه دارند. قبل از آزاد کردن حسن زیانی، لَزوِل گوشی او را هک میکند و متوجه می شود که او با شخصی در اسپانیا در ارتباط بوده است.پرایس و گاز به اسپانیا میروند تا متوجه شوند که دقیقاً چه خبر است. وقتی به مکان آخرین تماسی که حسن زیانی با آن ارتباط برقرار کرده بود می رسند، متوجه میشوند که هیچ خبری از کارتل نیست و این بار نیروهای روسیه هستند که در آنجا فعالیت میکنند. کمی جلوتر، متوجه میشوند که آن مکان یک شبکه تونل زیرزمینی را در زیر خود دارد. با عبور از این تونلها، پرایس و گاز به یک زیردریایی میرسند که به نظر میرسد کارتل از طریق آن زیردریایی محمولههای مختلف را جابهجا میکند، اما در آنجا هیچ موشکی پیدا نمیشود.
نیروهای ویژه AQ در همین زمان، لَزوِل را دستگیر میکنند و او را گروگان میگیرند. آلکاتالا یک پیام به پرایس ارسال میکند که نشان میدهد لَزوِل هنوز زنده است، اما به زودی قرار است او را به جایی نامعلومی بفرستند که دیگر قابل پیدا شدن نباشد.پرایس، که رفاقت دیرینهای با لَزوِل دارد، از این موضوع بسیار عصبانی میشود. او از شپرد میخواهد که چند نیرو را برای نجات لَزوِل بفرستد، اما شپرد مخالفت میکند و میگوید که در حال حاضر و در این وضعیت بحرانی نمیتواند کمکی انجام دهد. اما شپرد به پرایس میگوید که او و گاز نباید جلوی راه آنها قرار بگیرند، اگر میخواهند لَزوِل را نجات دهند. گاس و پرایس به ازبکستان میرسند و در آنجا، گاز به پرایس میگوید که خودشان نمیتوانند این کار را انجام دهند و به یک ارتش نیاز دارند. پرایس به گاز میگوید که نگران نباشد. در همین حال، یکی از شخصیتهای قسمت قبل به نام فرح به صحنه میآید، شخصیتی که در قسمتهای گذشته از دید او بازی را تجربه کردهایم.پرایس، پیش از این در قسمت قبلی، به فرح و نیروهای آزادیخواه کمک کرده بود تا در نبردشان پیروز شوند. اکنون نوبت به فرح است تا لطف و کمک پرایس را جبران کند. فرح و نیروهایش با کمک پرایس، در یک درگیری دشوار، به نهایت موفق میشوند لَزوِل را نجات دهند.
لَزوِل به پرایس میگوید که هیچگاه موشکهای آمریکا در اسپانیا وجود نداشتهاند و فقط سیستم راهبری آنها از اسپانیا کنترل میشده است. او به پرایس اطلاع میدهد که تنها کسی که اطلاعات جزئیات محل قرارگیری موشکها را دارد، شخصی به نام سین نومبر است.برای عملیات بعدی، مکتاویش و الخاندرو باید دوباره به دل کارتل بروند، اما به دلیل مقاومت شدید کارتل پس از آخرین برخورد با آنها، این کار تقریباً غیرممکن است. مکتاویش خود را به عنوان یک فرد بیطرف به داخل کارتل میبرد با ادعای این که اطلاعاتی مربوط به سین نومبر دارد. در آنجا، او با شخصی به نام والری مواجه میشود که یک قاتل حرفهای است و از مکتاویش میخواهد تا صبر کند تا مشخص شود آیا اطلاعات او ارزشمند هستند یا خیر.
والری، با استفاده از فرصتی که پیش آمده، از محل فرار میکند. در واقع، “سین نومبر” نام مکانی است که در آن حضور دارند و شخصی که مکتاویش به دنبالش بود، خود والری بود که چند دقیقه پیش در حضور او بود و با او صحبت میکرد. اما الخاندرو نیز با لباس تغییریافته وارد این منطقه شده بود و والری را متوقف کرده و در هنگام فرار او را دستگیر میکند. الخاندرو متوجه میشود که والری در واقع یکی از دوستان قدیمی او بوده است که در کنار هم در ارتش خدمت میکردند و حالا والری تصمیم گرفته است که زندگی خلاف اخلاقی را انتخاب کند. الخاندرو، فیل گریوز، مکتاویش و پرایس از والری میخواهند که مکان موشکها و حسن زیانی را به آنها بگوید و والری هم موافقت میکند. اما شرط میگذارد که پس از پایان این ماجرا، اعضای گروه کارتل Las Almas را رها کنند. اعضای تیم هم موافقت میکنند که به این شرط پایبند باشند.
به گفته والری، اعضای تیم به یک میدان نفتی میروند که بعد از یک نبرد طاقتفرسا، موشک را پیدا میکنند، اما دیر عمل میکنند و موشک در حال پرتاب است. با تلاشی بینظیر، تیم موفق میشود مسیر موشک را منحرف کند و موشک در خود میدان نفتی منفجر میشود و اعضای تیم قبل از انفجار محل را تخلیه میکنند.همان زمانی که تیم این پیروزی کوچک را جشن میگیرند و به پایگاه الخاندرو باز میگردند، با گریوز روبرو میشوند و گریوز الخاندرو را متهم میکند که با گروه کارتل Las Almas همکاری میکند. الخاندرو که این موضوع برای او کاملاً جدید و عجیب است، عصبانی میشود و به گریوز هشدار میدهد که اینجا پایگاه او است و بهتر است که از اینجا برود.
در یک درگیری، گریوز به الخاندرو اطلاع میدهد که همه اعضای پایگاه دستگیر شده و در زندان هستند. در حین این درگیری، گوست موفق میشود به سالمی فرار کند، اما مکتاویش زخمی میشود و خود را به یک نقطه پنهان میاندازد و فرار میکند. الخاندرو هم توسط گریوز دستگیر شده و به زندان منتقل میشود.بعد از مدتی، گوست با مکتاویش ارتباط برقرار میکند و رودی، همکار سابق الخاندرو، به کمک آنها میآید تا الخاندرو را از زندان نجات دهند. پس از حمله به زندان و نجات الخاندرو و تیمش، آنها خود را مسلح میکنند و با پرایس و گاز مواجه میشوند.پرایس به آنها میگوید که لَزوِل به او گفته است که به کمک آنها بیاید، زیرا به نظر میرسد ژنرال شپرد در تمام این اتفاقات دست داشته و اکنون از طریق گریوز و شرکت Shadow Company قصد دارد کنترل را بر عهده بگیرد. در همین حال، گریوز و Shadow Company در حال کشتار مردم مکزیک هستند تا به آنها محل دقیق حسن زیانی را اعلام کنند.
بازی به گذشته دو ماه پیش از آغاز اتفاقات فعلی باز میگردد. در یک عملیات مخفی و پنهانی، ژنرال شپرد در حال انتقال سه موشک بالستیک به نیروهای چریکی آمریکایی برای جنگ با روسها است. اما در حین این عملیات، روسها حمله میکنند و موفق میشوند سه موشک را به دست آورند. از طریق رادیوهای ارتباطی، روسها متوجه میشوند که ژنرال شپرد در پشت این عملیات است.با اطلاع از تعقیب حسن زیانی به دلیل قتل ژنرال، روسها تصمیم میگیرند موشکها را به نیروهای ایرانی بدهند، زیرا زیانی اطلاع دارد که موشکها از طریق ژنرال شپرد به دست آمدهاند. ژنرال شپرد از پاسخ دادن به سوالات مکتاویش در مورد موشکها جلوگیری میکند و به گریوز دستور میدهد تا گوست، مکتاویش و الخاندرو کشته شوند.
پرایس با ژنرال شپرد تماس میگیرد و از او میخواهد که خودش را تسلیم کند، اما ژنرال شپرد این کار را نمیکند و از پرایس میخواهد که همه چیز را فراموش کند زیرا دیگر راه نجاتی وجود ندارد. اما پرایس، با شخصیت قوی خود، آسان تسلیم نمیشود.پرایس و تیمش به سمت مقر گریوز حرکت میکنند که در آنجا والری نیز حضور دارد و او مکان اختفای حسن و موشک آخر را میداند. پس از یک درگیری خطرناک، گریوز به طور نهایی کشته میشود و والری به پرایس میگوید که موشک آخر به همراه حسن زیانی در شیکاگو است.
این اتفاق بسیار نگرانکننده است، زیرا موشک و حسن زیانی هر دو به آمریکا رسیدهاند و احتمالاً موجب کشته شدن افراد بسیاری خواهند شد. پرایس و تیمش بدون انتظار، به شیکاگو میروند و به ساختمانی که حسن داخلش مخفی شده است، حمله میکنند. پلیسهای آمریکایی هم یک کانتینر حاوی موشک بالستیک را پیدا میکنند، اما نمیتوانند کاری از پیش ببرند زیرا به نظر میرسد که موشک مجهز شده است.اما در یک حمله انتحاری به سمت حسن زیانی، مکتاویش زخمی میشود اما توانسته تا حدی حسن را مغلوب کند و گوست با یک تیر حسن زیانی را از بین میبرد. این حمله تروریستی به همراه گروهش برای همیشه از تهدیدها حذف میشود.
در پایان، پرایس و لَزوِل در یک جلسه متوجه میشوند که گروهی که دو ماه قبل به محموله شپرد حمله کرده و این موشکها را دزدیدهاند، افراد فرامیهنپرست روسیهای بودند و این موضوع به یک صحنه آشنا به عنوان پایانبندی میانجامد.این بخش از بازی مدرن وارفر، به عنوان مرحله No Russians شناخته میشود که یکی از بحثبرانگیزترین مراحل تاریخ بازیهای ویدیویی است. در این بخش، داستان داخل یک هواپیما اتفاق میافتد و احتمالاً در قسمت بعدی، شخصیت ماکاروف که یکی از بهترین آنتاگونیستهای این سری است، به عنوان شخصیت منفی اصلی حضور خواهد داشت.