در این مقاله از ایکستراگیم سعی بر تعریف داستان بازی Horizon Zero Dawn یک بازی ویدیویی اکشن نقش آفرینی و ماجراجویی است که توسط استودیوی Guerrilla Games توسعه یافته و توسط شرکت Sony Interactive Entertainment برای کنسول PlayStation 4 منتشر شده است داریم. این بازی در تاریخ 28 فوریه 2017 به بازار عرضه شد و بسیاری از بازیکنان و منتقدان را به خود جلب کرد:
در بازی Horizon Zero Dawn، شما کنترل دختری به نام الوی را به دست میگیرید، که یک تبعیدی است. هنگام شروع بازی، دلایل تبعید او آشکار نیست، اما با پیشرفت داستان، علت آن روشن میشود. الوی به دلیل بیمادری تبعید شده است و این وضعیت غیرطبیعی در فرهنگ قبیلهاش باعث ناراحتی و نفرت میشود. تنها یک شخص، تیرسا، به الوی مهربانی و عشق نشان میدهد و به او اجازه میدهد تا در آزمون قبیله شرکت کند، باور دارد که الوی به دلایل خاصی به این قبیله فرستاده شده است و هدف او کمک به مردم سیاره است.
هنگامی که الوی در حال فرار از دست چند زورگو است، به طور ناگهانی وارد یک غار کوچک میشود. این غار، مکان اولین برخورد او با دنیای تکنولوژی است، جایی که اولین بار از رباتهایی که تاکنون سعی در فرار از آنها داشته، دور میشود. در اینجا، الوی یک دستگاه فوکس را کشف میکند، یک وسیله که به او امکان اسکن کردن محیط و به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد دنیایش را میدهد. این دستگاه به او کمک میکند و با یادگیری از اطلاعاتی که ارائه میشود، الوی تواناییهای خاصی را پیدا میکند که به او در مواقع ضروری کمک میکند.
پس از سالها زندگی به عنوان یک تبعیدی، الوی در معرض آزمونی قرار میگیرد که به او فرصت تبدیل شدن به یکی از اعضای قبیله نورا را میدهد. اگرچه الوی ابتدا علاقهای به شرکت در این آزمون ندارد، اما تیرسا به او تشویق میکند زیرا باور دارد هیچکس نباید تمام عمرش را در خانه بگذراند.
این آزمون، چالشی بسیار دشوار است که نشان میدهد آیا شخصی قادر است در محیط مختلف عمل کند و به شکار بپردازد. پس از پایان این چالش مرگبار، شخصی به عنوان “شجاع” ترقی میکند، اما برنده شدن در این آزمون باعث افزایش اعتبار بیشتری میشود. الوی نیز آرزو دارد با کسب این اعتبار، قابلیتهای خود را به قبیله ثابت کرده و پذیرفته شود. در محل برگزاری آزمون، تیرسا الوی را میپذیرد و او با دیگر شخصیتهای مهم داستان آشنا میشود. ارند، یک جنگجوی از قبیله اوسرام، و اولن، یک کاوشگر که به دنبال اشیای باستانی است، از این دست هستند. در طی مراسم آغازین آزمون، الوی یک سیگنالی حس میکند که به فوکسی تعلق دارد که اولن استفاده میکند. این اتفاق نشان میدهد که اولن شخصی خاص است و الوی باید با او مراقبت کند، زیرا استفاده از این فناوری در قبیله مورد روی نیست. اما اولن همیشه به نظر میرسد که از الوی دوری میکند. دلیل این رفتار عجیب مشخص نیست، اما او همواره از الوی فاصله میگیرد. بعد از گفتگو با اولن، الوی به استراحت میپردازد و تمرکز خود را بر روی پیروزی در آزمون میگذارد.
پس از پیروزی در آزمون، الوی به شادی نمیپردازد زیرا حملهای به روستا رخ میدهد و تمامی شرکتکنندگان در آزمون به خشونت کشیده میشوند. الوی در مقابل گروهی از قاتلین مرموز مبارزه میکند و متوجه میشود که آنها همه از فوکسهایی استفاده میکنند. این وضعیت برای الوی عجیب است، زیرا تا آن زمان فقط دو فوکس را دیده بود، اما حالا همه از آنها استفاده میکنند. در حین نبرد، الوی به مواجهه با یک شخص عظیم الجثه میرسد که قصد کشتن او را دارد. این شخص گردن الوی را میگیرد اما در آخرین لحظات، راست بر روی زمین فدای زندگی خود میشود تا الوی را نجات دهد. در حین این همه، قبیلهای مرموز بمبی را در بالای کوههای نزدیک قرار میدهد تا انفجار آن، همه را نابود کند. راست، با خود را و الوی به ایستگاهای بالاتر از کوه میبرد و از آنجا، الوی را به سمت پایین میاندازد تا از اثر انفجار جان سالم به در ببرد. الوی پس از سقوط، به هوش میآید و خود را در مکانی ناآشنا می یابد.
بعد از حمله به روستا و مرگ راست، الوی خود را در اطراف کوهی که روستای نورا در آنجا بود، پیدا میکند. در آنجا، تیرسا و سایر رهبران روستا منتظر او هستند. زمانی که متوجه میشود که تعداد زیادی از مردم روستا کشته شده و قاتلین فرار کردهاند، الوی سؤالات بسیاری دارد. او به یاد میآورد که دشمنان فوکس داشتند و توانسته بود یکی از آنها را بدست آورد. با بررسی فوکوس، الوی متوجه میشود که اولاً هدف آنها یک زن بود که به طور کامل شبیه به خودش بود (آیا این ممکن است که مادر الوی باشد که هیچکس او را ندیده بود؟)، و ثانیاً این گروه با استفاده از فوکس اولن، آنها را پیدا کرده بودند که این نشان میدهد اولن با آنها همکاری میکند.
قبل از رفتن به دنبال اولن، تیرسا قصد دارد چیزی را به الوی نشان دهد، مکانی که الوی (هنگام نوزادی) در آنجا پیدا شده بود. مشخص میشود که الوی درون کوه و روبروی یک در فلزی بزرگ یافت شده است. این در ورود به پناهگاهی است که تاکنون هیچکس نتوانسته وارد آن شود، و این موضوع باعث تنفر سایر رهبران قبیله نورا از الوی میشود. تیرسا باور دارد که الوی میتواند پناهگاه را باز کند، و هنگامی که اقدام به انجام این عمل میکند، اسکن زیستسنجی موجود در پناهگاه او را بررسی میکند. این اسکن نشان میدهد که DNA الوی با زن موجود در تصویر تطابق ۹۹.۴۷٪ دارد و این زن ارتباطی با پناهگاه داشته است. الوی همهچیز را با تیرسا در میان گذشته و تصمیم میگیرد تا برکت یک جستجوگر را به الوی اهدا کند. جستجوگر قبیله نورا برای دستیابی به هدفی بزرگتر، اجازه رفت و آمد به هر مکانی، حتی سرزمینهای ممنوعه را دارد.
اگرچه سفر الوی به کارژا، شهر قبیله مریدیان، آسان نبود و وی برای اولین بار باید از کوهستان امن قبیله خارج شود، اما با آگاهی از دخالت اولن، تصمیم میگیرد به کارژا برود و از طریق ارند اطلاعاتی درباره او بدست آورد. مریدیان، با شکوهی که از سنگ و فلز ساخته شده است، از روستای قبیله نورا با ویژگیهایی کاملاً متفاوت است. اینجا پادشاهی بزرگ، که توسط پادشاه خورشید به نام اواد حاکمیت میشود، وجود دارد. ارند، جنگجوی اوسرام، نمایندهای از مریدیان است که به دنبال نشان دادن تغییراتی است که در شهر کارژا رخ داده و خواستههای آنها برای همکاری با سایر قبایل هستند. اواد، در تلاش برای جبران اشتباهات پدرش، با کمک اوسرام، کنترل شهر را به دست گرفته و اکنون چندین قبیله مختلف در مریدیان زندگی میکنند. این موضوع همچنین عامل دشمنی است که به مرگ مردم قبیله نورا منجر شده، اما بعدها به آن باز میگردیم.
هنگام ورود به مریدیان، ارند اتهامات شما را علیه اولن نپذیرفت، اما به شما اجازه میدهد تا خانه او را جستجو کنید. در اینجا، شما مدارک کافی را برای اثبات همکاری اولن با قاتلین (که هنوز مشخص نشده) و همچنین دلیل این همکاری را به دست میآورید. یک مرد قوی، تقریباً الوی را در قله کوه کشته بوده و خانواده اولن را به گروگان گرفته، او را وادار به همکاری با نقشهاش کرده است. اگر اولن اطاعت نکند، خانوادهاش کشته میشود. اما عملکرد اولن به کشته شدن افراد بسیاری انجامیده است، بنابراین او باید پاسخگویی کند. پس از اینکه مشخص شد که اولن در کشتار آزمونگاه نقش داشته، ارند لیستی از مکانهای مورد علاقه اولن برای جستجوی اشیای باستانی را به الوی ارائه میدهد.
پس از پیدا کردن اولن، متوجه میشوید که او تنها نیست و در حال تعامل با یکی از کشیشهای قبیله قاتلین است. این کشیش، یک کاراپتر (Corruptor – فاسد کننده)، رباتی که سبب تبدیل سایر رباتها به جانوران وحشی میشود، را فعال میکند. این افراد قدرت کنترل رباتها را دارند و از آنها به عنوان سلاح استفاده میکنند، اما هدف آنها هنوز مشخص نیست. با وجود رباتهای فراوان و افرادی که هر یک فوکس مخصوص خود را دارند، شما نمیتوانید اولن را در این مکان دستگیر کنید، اما با دریافت یک تماس از یک شخص ناشناس (که فوکس شما را هدف قرار داده است) این وضعیت تغییر میکند. این شخص، دستگاههای فوکس دیگر را از کار انداخته تا شما بتوانید بدون مشکلی دشمنان خود (حتی کاراپترها) را از پای درآورده و با اولن صحبت کنید.
اولن حتی تقاضای بخشش هم نمیکند زیرا از کارهایش آگاه است، اما اطلاعات خود را با شما به اشتراک میگذارد. گروه قاتلین در واقع قبیله شادو کارژا است که از نام کسوف (Eclipse) هم استفاده میکنند. این قبیله جدید پس از سرنگونی پادشاه مریدیان به وجود آمده است. آنها کسوف را پرستش میکنند و باور دارند که نشانه نابودی بشریت است و میتوانند با کمک ماشینها نه تنها شهر کارژا بلکه تمامی انسانهای کره زمین را از بین ببرند و خودشان همراه با لشکری از رباتها فرمانروای زمین باشند. رهبر آنها هلیس نام دارد و همان شخصی است که راست را کشته و تقریباً الوی را نیز به قتل رسانده است. اما اولن با این نقشهها موافق نبوده، اما ترس او نسبت به سلامت خانوادهاش حق انتخاب را از او گرفته و چاره دیگری برای او باقی نمیگذارد. به نظر میرسد که دلیل بیاحترامی او نسبت به الوی این بوده که میخواسته الوی را از وقوع ماجرا آگاه کند، اما به دلیل بند اسارت فوکس خود تحت نظر کسوف قرار گرفته و نمیتوانست به صورت واضح و آشکار درباره حمله به الوی هشدار دهد.
بعد از مدتی پریشان کننده، داستان Horizon Zero Dawn بالاخره رازهای مربوط به رباتها را آشکار میکند و نشان میدهد که زنی که شباهت زیادی به الوی دارد، نقش مهمی در این داستان داشته است. در مسیر به مکانی به نام میکرز اند، یک تماس از یک شخص ناشناس دریافت میکنید که اطلاعاتی درباره زنی به نام الیزابت سوبک را ارائه میدهد. وی همچنین تأیید میکند که میتوانید در میکرز اند به دنبال هدفتان بروید. اما وقتی به میکرز اند میرسید، افراد شادو کارژا شما را در آنجا مورد حمله قرار میدهند و شما باید با آنها و موجودات مکانیکی آنان مبارزه کنید.
هنگامی که وارد ساختمانی در میکرز اند میشوید، متوجه میشوید که قبیله کسوف در حال تلاش برای حفاری و بیرون آوردن یک ربات غولآسا به نام دثبرینگر است که توانایی کشتن افراد بسیار زیادی را دارد. پس از شکست دادن افراد کسوف، الوی یکی از فوکسهای آنها را در آورده و بررسی میکند، و در همین حین برای اولین بار صدایی به نام هیدیز را میشنود. او متوجه میشود که هیدیز یک ماشین یا برنامه است و با واکنشهایش مشخص میشود که او یک موجود زنده نبوده و جزیی از خطرات ماشینی برای انسانها است.
در حین جستجو در محیط میکرز اند، اطلاعات جالبی را درباره دکتر الیزابت سوبک و آقای تد فارو کشف میکنید. آقای فارو، رئیس شرکت راهحلهای مکانیزه فارو که با نام FAS شناخته میشود، مسئولیت دستگاههای فوکس و رباتهای “نگهدارندگان صلح” را بر عهده داشته است. این دستگاهها به نام ACA3 Scarab شناخته میشوند و وظیفه آنها هک و کنترل رباتهای میدان نبرد بوده است. اما این رباتها به صورت غیرمنتظرهای خلل فنی داشته و توانایی مصرف زیستتوده و تکثیر خود را پیدا کردهاند.
در ادامه، شرکت FAS مسئولیت این خلل فنی را به عهده داشته و این اتفاقات باعث خالی شدن زمین در مدت کوتاهی خواهد شد. دکتر سوبک از ابتدا به این مسئله پی برده و همکاری با نیروهای نظامی را برای نجات بشریت آغاز کرده است.
در سال ۲۰۶۴، دکتر الیزابت سوبک پروژه زیرو داون را آغاز کرد، یک برنامه ایمنی با هدف بازگرداندن کنترل جهان به دستان بشریت. این پروژه نشان داد که انسانها میتوانند با رباتها در کنار هم زندگی کنند و به زندگی مشترک ادامه دهند. اما برخی از انسانها دوباره از رباتها به عنوان سلاحهای جنگی استفاده کرده و به اشتباههای گذشته ادامه میدهند.
در حین کشف حقایق دنیای کنونی و پروژه زیرو داون، هویت مرموز مردی به نام سایلنز، که تا به حال از طریق فوکس با او ارتباط برقرار کرده بودید، آشکار میشود. سایلنز از قبیله دیگری بوده است اما تصمیم گرفته تا به دنبال دانش در مورد دنیا و رباتها بگردد. او معتقد است که دکتر سوبک هنوز ممکن است زنده باشد و به شما کمک میکند تا او را پیدا کنید. آخرین مکانی که دکتر سوبک به سمت آن حرکت میکرده، مرکز فرماندهی رباتهای ایالات متحده بوده است، که به عنوان گریو هورد شناخته میشود. برای پیدا کردن دکتر سوبک، شما باید به آنجا بروید و نحوه استفاده از پروژه زیرو داون را یاد بگیرید. اما وقتی که حقیقت واقعیت زیرو داون فاش میشود، برای بشریت یک شوک بسیار بزرگ خواهد بود. بسیاری فکر میکردند که زیرو داون یک سامانه نابودی رباتها و نجات بشریت است. در عملیات پیروزی شکیبانه، هر فردی به عنوان یک نیروی مسلح درآمد تا رباتها را نابود کند و تا زمان آمادهسازی پروژه زیرو داون، از افزایش ترس عمومی جلوگیری کند. اما واقعیت این است که زیرو داون یک سامانه نابودی نبوده است.
گلیچ در رباتها برطرف کردنش زمان زیادی میطلبید، حتی شکستن بخشی از کد آن تا ۵۰ سال طول کشیده و انسانها فقط ۱۵ ماه فرصت داشتند. بنابراین، زیرو داون یک سیستم ارائه داد که با بهبود زمین و بازگرداندن زندگی، بشریت را به چرخه طبیعت باز میگرداند. این سیستم به نام گایا بود که از یکی از قدیسهای یونانی الهام گرفته شده بود و به عنوان مادر طبیعت شناخته میشد، نامی که مناسبی برای این سیستم بود.
برنامه گایا با استفاده از تمامی منابع توسط ماشینها، زمین را برای سکونت مجدد انسانها آماده میکرد. این برنامه انبارهای زیرزمینی برای ساخت ماشینهای مورد نیاز جهت بازگردانی انسانها ایجاد کرد و از برنامههای متعدد دیگری استفاده میکرد که نامشان از اساطیر یونانی گرفته شده بود. برنامههایی برای پاکسازی آب و هوا و مدیریت منابع نیز در این پروژه وجود داشتند.
همچنین، برنامه آپولو، که به نام خدای دانش اشاره دارد، تمام دانش انسانی را ذخیره کرده و در آینده اطلاعات نسلهای آینده را نیز ذخیره و گسترش میداد. اما از آنجایی که پروژه زیرو داون برای انقراض بشریت آمادهسازی شده بود، تمامی انسانها در نهایت از بین رفتند و جای خود را به انسانهایی دادند که توسط ماشینها تولید شده بودند.
انسانهای تولید شده توسط گایا، نهایتاً بشریتی میشوند که در طبیعت زندگی میکنند و دانش خود را به نسلهای آینده منتقل میکنند. این بشریتی که توسط گایا تولید میشود، در آینده به دست ماشینها صدها سال بعد شکسته میشوند. پس از کشف حقیقت پروژه زیرو داون و گایا، الوی متوجه میشود که برای دستیابی به اطلاعات بیشتر در مورد گایا، باید به مکانی دیگر بروید. او با آگاهی از برنامه دیگری به نام هیدیز، که به عنوان سیستم ایمنی در صورت ایجاد مشکل در عملکرد گایا طراحی شده بود، آشنا میشود.
هیدیز در صورت بروز مشکلاتی مانند وضعیت ناپایدار، مأموریت دوباره انقراض بشریت را بر عهده داشت. اما این برنامه، در عمل موفقیتآمیز نبود زیرا باعث ایجاد دنیایی ناپایدار شد. حال انسانها ۶۰ روز تا انقراض دوباره خود فرصت داشتند. در این موقعیت، گایا و هیدیز همزمان فعال میشوند و یک انفجار ایجاد میکنند که هر دو برنامه را از بین میبرد. این عمل بشریت را نجات داد اما آنها را به حال خود رها کرد زیرا دیگر گایا نبود که چرخه زمین را کنترل میکرد. با این حال، یک سیستم ایمنی دیگر که مدتی پیش فعال شده بود، بازگردانی الیزابت سوبک را فراهم کرد، که در واقع همان الوی است. الوی نسخه کلون خالق گایا، الیزابت سوبک، بود که به وجود آمده تا به انسانها در مواجهه با مشکلاتشان کمک کند. اما متأسفانه انسانها به الوی اهمیت ندادند و او را تبعید کردند، عدم دانش و باور به خرافات منجر به این اتفاق شد.
حالا شاید بپرسیدید که چه اتفاقی برای آپولو، سیستمی که برای آموزش انسانها طراحی شده بود، افتاده است. متأسفانه، این سیستم به دست تد فارو، بنیانگذار شرکت FAS که رباتها را طراحی کرده بود، نابود شد. هنگامی که داستان پیش میرود، متوجه میشوید که فارو گروهی به نام آلفاها، دستهای از انسانها که انتخاب شده بودند تا نسل جدید بشریت را رهبری کنند و دانش خود را با آنها به اشتراک بگذارند، را هلاک کرده است. فارو همچنین تمام اطلاعات موجود در سیستم آپولو را حذف کرده است. به همین دلیل، انسانها به زندگی قبیلهای بازگشتهاند و هیچ اطلاعاتی درباره دنیای پیرامون خود ندارند. این موضوع باعث عدم وجود اطلاعات کافی درباره “پیشینیان” نیز شده است. فارو باور داشت که اطلاعات و دانش بشریت، نفرینی است که دوباره آنها را به سوی نابودی خواهد کشاند. ناراحتکننده است که خود او، باعث و بانی انقراض بشریت شده و تصمیم گرفته است که نسل جدید حق استفاده از دانش انسانهای پیشین را نداشته باشد.
حالا که الوی تمام حقایق لازم درباره گذشته را بدست آورده است، سایلنز آماده است تا قبل از سفرش، باقی اطلاعاتش را با الوی به اشتراک بگذارد. هر چند که مبدأ سایلنز مشخص نیست، اما معلوم است که او همان شخصیتی که به نظر نمیرسد. ما متوجه میشویم که او باعث بیدار شدن هیدیز شده است. هیدیز را در عمق کوه پیدا کرده و او قول دانش عظیمی به سایلنز داده بود. بنابراین، سایلنز با وعده دستیابی به این دانش، با استفاده از نیروهای شادو کارژا، قبیله کسوف را به وجود میآورد. اگرچه شادو کارژا شخصیتهای بدجنسی بودند که پیش از این از همگان متنفر بودند، اما (حداقل) آنها دانش استفاده از ماشینها و رباتها را نداشتند. به همین دلیل، میتوان گفت که این گروه شیطانی و بدجنس تنها ابزاری در دست هیدیز بودند تا او را به هدف اصلی اش، یعنی مدار مریدیان، برسانند. بنابراین، با وجود اینکه ابتدا شهر مریدیان هدف اصلی شادو کارژا بوده و آنها فقط برای ایجاد حواس پرتی به قبیله نورا حمله کردهاند، اما هیدیز باعث تحریک آنها به رفتارهای وحشیتر شده است.
مانند گایا، هیدیز هم فقط یک کامپیوتر است که قدرتی بینهایت دارد. در واقع، نبرد با هیدیز یک مبارزه با ارتشی از دستگاههای نظامی، نیروهای شادو کارژا، و دیگر موجودات ماشینی زیر کنترل هیدیز است. این نبرد بسیار دشوار است، اما برای کمک به بشریت، الوی باید در این نبرد پیروز شود. برای دستیابی به هیدیز، الوی ابتدا باید خود را به مکان جدید او در مریدیان برساند. نقشه کلیدی در این نبرد زمان است، زیرا ارتش هیدیز قصد دارد که کنترل مدار را در دست بگیرد. اگر الوی به موقع به هیدیز نرسد و کدهای آن را دوباره بنویسد، بشریت به نابودی میرسد. وقتی الوی به هیدیز میرسد، سیگنال پایان دنیا در حال ارسال شدن است. در این لحظه، ما مشاهده میکنیم که رباتهایی قدرتمندتر از پیش در سراسر زمین بیدار میشوند، آنهایی که با آنها در بازی Horizon Zero Dawn روبرو شدهاید. پس از یک مبارزه سخت، الوی با متحدانش به هیدیز نزدیک میشود و تمامی مدافعان آن را شکست میدهد.پس از فروکردن نیزهاش در هیدیز، الوی خود را در دنیای هولوگرامی مییابد. از الوی اطلاعاتی میپرسند تا مأموریتش را کامل کند، و او خود را الیزابت سوبک معرفی میکند. با شکست دادن هیدیز، الوی برنامهایمنی بشریت را تکمیل کرده و خطر ماشینها را از بین میبرد.
پس از شکست هیدیز، بازیکنان فلشبک را در یک کاتسین مشاهده میکنند، جایی که گایا و سوبک در حال صحبت کردن هستند. سوبک داستانی از دوران کودکی خود را روایت میکند، که در آن اشتباهاً یک درخت را آتش زده و پرندگان درون آن را کشته بود. مادر الیزابت او را مجبور کرده بود تا به درخت و پرندههای سوخته نگاه کرده و با اشتباه خود روبرو شود. احتمالاً همان لحظه در دوران کودکی الیزابت سوبک بوده که به او این قدرت را داد تا با نابودی بشریت توسط اشتباه فارو مقابله کند. در زمان حال، الوی به جستجو برای بقایای الیزابت سوبک، زنی که الوی براساس او تجسم یافته بود، ادامه میدهد. وقتی الوی جسد او را پیدا میکند، متوجه آرزوی الیزابت میشویم، آرزویی که داشت دختری شجاع، مهربان و باهوش داشته باشد، و حتی اگر به طور مثال، توانایی نجات دنیا را نیز داشته باشد، همانطور که الوی این کار را انجام داد. در دستان الیزابت، ماکت کره زمین را میبینیم، که نشان میدهد که هر آنچه انجام داده و هرچه فداکاری نموده، همگی برای زمین و مردمان آن بوده است.